کسی که کسب و کاری را مدیریت میکند، چه اینکه نمایندهای از یک کسب و کار کوچک باشد و یا یک شرکت چند ملیتی با پوشش جهانی و حتی بهعنوان کارآفرینی کارآمد، یک تاجر –صاحب کسب و کار– به حساب میآید. موفقیت در این زمینه را میتوان با توجه به دستآوردهای شخصی یک تاجر و سلامت کلی کسب و کاری که شخص در آن مشارکت دارد، محاسبه کرد. این دو جنبه به شدت به یکدیگر وابستهگی عمیقی دارند؛ زیرا موفق بودن یک کسب و کار و دستیابی به اهداف شرکتها، با فعالیتهایی که شخص برای موفقیت خود انجام میدهد، شروع میشود.
تجربه لازم را به دست آورید
خودتان را شکل دهید یا به زبان سادهتر، خودتان باشید. این بسیار اهمیت دارد که شما اصول اولیه فعالیت خود را بشناسید. لزومن نیازی هم به گرفتن مدرک MBA نیست. با این حال، برای بسیاری از کارفرمایان بالقوه، درجه عالی تحصیلات ممکن است یک پیششرط باشد. دورههای مدیریت کسب و کار را بگذرانید؛ در صورتی که وقت لازم را ندارید، می توانید در کلاسهای شبانه شرکت کنید؛ این کار عزم جدی کارفرمایان را برای یادگیری نشان خواهد داد؛ و بعد از آن میتوانید مدرکتان را در رزومه خود اضافه کنید. بههرحال همه از یک جایی شروع میکنند!
دانشکده:
به نظر میرسد که مدرک مدیریت کسبوکار، گزینهای مناسب برای یک تاجرِ آینده است، اما این را بهخاطر بسپارید که باید درمورد زمینههای فعالیتتان که در آن مشغول هستید، قبل از انتخاب بخش مورد علاقهتان، مطلع شوید. در برخی موقعیتها، شما فقط علاقه به گرفتن یک مدرک تخصصی خواهید داشت؛ برای همین، پیشنهاد ما به شما این است که پیش از اینکه دست به انتخاب بزنید، خودتان را خوب بشناسید و تکالیفتان را به نحو احسن انجام دهید.
مدارس تجارت:
اگر شما به یک شرکت خاص علاقهمند هستید، می توانید به دنبال تخصصتان بروید و کارتان را در آن شرکت شروع کنید.
کنفرانسها و سمینارها:
گوش دادن به راهنماییهای افراد موفق در زمینه کاریشان میتواند جالب باشد. در مورد کنفرانسها در دانشگاههای شهر خود اطلاعات کسب کنید و یا پیگیر رویدادها و سمینارهایی باشید که در نزدیکی محل سکونتتان برگزار خواهد شد. مواردی که در این جلسات به آنها اشاره میشود و تجارب متخصصانی در حوزه صنعت که در این مکانها دور هم جمع میشوند، بسیار مهم است و به شما کمک میکند. این جلسهها را از دست ندهید؛ حتی اگر قبلن دربارهشان شنیدهاید و یا فکر میکنید مسیری که آنها رفتهاند، بسیار طولانی است و شما بهترش را بلدید!
سخت و با جدیت کار کنید
برای موفقیت در دنیای کسب و کار، باید هر روز به معلوماتتان اضافه کنید. منابع زیادی در اینترنت وجود دارند که امکان یادگیری عمیقتری را به شما میدهند. پس یاد بگیرید؛ حتی اگر پس از انجام تکالیف خود، وقت استراحت کمتری داشته باشید (یا حتی بعد از کار کردن). یادتان باشد که هرگز بر روی افتخارات خود ساکن نمانید و همیشه به گامهای فراتر فکر کنید.
امروزه، بسیاری از کارفرمایان، به مهارتها و تخصصهایی که دانشجویان با تحصیلات تکمیلی به دست آوردهاند، بیشتر اهمیت میدهند و جزئی از اولویتهایشان قرار گرفته است. توصیه ما به شما این است که به دنبال رزومه، برای موقعیتهای شغلی مورد نظرتان باشید و برای توسعه این مهارتها، اوغات فراغتتان را صرف یادگیری کنید.
این تلاشها نباید در هزینههای جاری شما در جنبههای دیگر زندگیتان تأثیر بگذارند. با گذشت زمان، شما در ازای سختکوشیتان پاداش خوبی میگیرید و این به قدری انگیزه دهنده است که در آینده، عادات بهتری برای زندگی و مهارتهایتان پیدا میکنید.
از یک مربی مشاوره بگیرید:
رابطه برقرار کردن با یک حرفهای، که شغلتان را تحسین میکند، یکی از اِلِمانهای مستقیم و کارآمد شبکه است. ایجاد این ارتباط ممکن است کمی مشکل بهنظر برسد، اما سعی کنید از امکانات خود استفاده کنید و با شخصی که در نزدیکیتان وجود دارد و دسترسی به او راحت است، تماس بگیرید و از او درخواست کنید که با شما جلسه بگذارد. برخی از سؤالات مربوط به جلسهتان را آماده کنید. سؤالهایی از این دست: «چگونه و از کجا شروع کردهاید؟»، «آیا در مدارس کسب و کار تحصیل کردهاید؟»، «آیا این اولین تلاش شما در منطقه بوده است؟»
اگر یکی از همکاران یا دوست خانوادهگیتان در بخش مورد علاقه شما کار میکند، حتمن از او بخواهید تا جلسهای را ترتیب بدهد.
اگر میخواهید با یک پیمانکار در منطقه خود ملاقات کنید، به راحتی میتوانید به دفتر مرکزی محل کار او رفته و درخواست جلسه بدهید. خودتان را بهعنوان یک تاجر کسب و کاری که در حال یادگیری است، معرفی کنید و از او بخواهید تا چند دقیقه از وقتش را به موضوع مورد بحث شما اختصاص بدهد.
در زمان تحصیل، میتوانید از استادتان بخواهید تا بعنوان مربی، شما را همراهی کند. هرگز ثروت دانشی که در دانشگاه به دست آوردهاید را نادیده نگیرید و این طرز فکر را کنار بگذارید که فراگیری دانش فقط باید در طول کلاس انجام شود. رویکرد استاد خود را برای مشاوره در طول ساعاتی که با او سپری میکنید، بپرسید.
برخی از شرکتها، با بهکارگیری مربیهای حرفهای در داخل مجموعه، برنامههایی را تدارک میبینند تا کارکنان تازهکار را به کارکنان با تجربه وصل کنند. از این برنامهها لذت ببرید و آنها را برای یکبار، اما بهعنوان یک فرصت خوب و کارآمد برای یادگیری و بهبود دانش و اوضاع کسب و کار تجربه کنید و بهره ببرید.
کارآموزی کنید:
اگر تجربه کافی ندارید، از کارآموزی استفاده کنید تا بتوانید روی پای خود بایستید. پستی که بابتش پولی به شما پرداخت نمیشود را رد نکنید. ممکن است با همان کار درهای موفقیت به رویتان باز شود. یقین داشته باشید بابت ساعات کاریتان در نهایت دستمزد دریافت میکنید. کارآموزی، این اجازه را به دانشجویان میدهد تا پیوندهایی با حرفهایهای فعال در بخشهایی که مورد علاقهشان است، داشته باشند. بابت هر شغل کم هزینهای، یکروزی در دنیای کسب و کار باید هزینه بشود. شما نمیتوانید به این امیدوار باشید که بدون داشتن چندسال تجربه کسب کردن، بتوانید در این مسیر موفق شوید.
از طرفی، با دقت و هوشمندی، کارآموزیهای بدون دستمزد را که به هیچوجه اندوختهای برای شما ندارد و منجر به باز شدن درهای موفقت نمیشود، رد کنید.
عادتهایتان را تغییر دهید
وظایفتان را به ترتیب اولویت انجام دهید
وظایفی که در بلندمدت برای شما مفید خواهند بود را بهطور کامل انجام دهید. شما باید بدانید که چگونه میتوان وظایف را با عنوان «با ارزش» از دیگر کارها متمایز کرد [آن دسته از تعهداتی که در بلندمدت برای شما سودمند خواهند بود]، و وظایفی با عنوان [کم ارزش] و وظایفی که [اغلب ساده انجام میشوند اما مزایایی هم برای شما به همراه دارند].
به تعویق نیندازید
با اجتناب کردن از وظایف ناخوشآیندی که باب میلتان نیست، آنها ناپدید و یا خودشان حل نمیشوند. همه وظایف ناخوشآیند را یکبار برای همیشه حل کنید و آنها را در قالب یک پروژه به اتمام برسانید. بالاخره آنها باید در یک یادداشت تلخ، به پایان برسند.
یک لیست تهیه کنید و انجامش بدهید. ما هرگز نمیتوانیم کاری را که باب طبعمان نیست و از آن لذت نمیبریم، درست انجام بدهیم؛ حتی اگر دیگران درباره آن تعریف و تمجید کنند. این کارها را به لیستتان اضافه نکنید و حتی حذفشان کنید. هر لیستی باید به اندازهای بلند باشد که شما بتوانید حجم کاریتان را در چشمانداز حفظ کنید؛ اما نه تا زمانی که احساس کنید همیشه، همهی کارها را باید انجام دهید و درآنها غرق شوید.
سعی کنید وظایف سخت و وحشتآور را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید. با این کار جنبههایی از یک کار سخت را بین سایر کارهای دلپذیرتر حل میکنید.§ به برنامههایتان احترام بگذارید. خیلیها تهیه لیست و نوشتن برنامههایشان را به منظور به نتیجه رسیدن کارها و اتفاقهایی که باید بیافتند، الزامی نمیبینند؛ از طرفی، ایجاد یک برنامه منظم، مطمئنن به شما کمک خواهد کرد تا کارها را به نحواحسن انجام دهید. با نوشتن برنامههایتان، انجام وظایفی را که دوستشان ندارید و خارج از اولویتتان هستند را به روزهای دیگر از هفته موکول میکنید و با این کار از استرس خود کاسته و با خیال راحت به برنامههای دیگرتان میرسید.
پروژههای خود را پایان دهید
وظایفی که شروع کردهاید را کامل کنید. یک پروژه زمانی برای شما آموزنده خواهد بود که آن را از ابتدا تا انتها انجام دهید. با انجام ۱۰ وظیفه کوچک مستقل از هم، حتی اگر هیچوقت به آن بازنگردید، بسیار میآموزید.
گاهی ممکن است زمان انجام یک پروژه، احساس کنید که تلاشی بیش از حد برای به نتیجه رساندن آن انجام میدهید؛ و این اصلن کار درستی نیست. اگر پروژه در حال انجام، وقت زیادی از شما میگیرد، لازم است دوباره آن را بررسی کنید و مجدد برنامههایتان را از نو بچینید؛ همانطور که در بالا هم به آن اشاره شد، طبقهبندی کارها با عناوینی همچون [کمارزش] و [باارزش]. اگر یک پروژه را از نیمه رها کنید، آیا چیزی یاد میگیرید؟ شما موظفید با صداقت، پروژه و عملکردتان را تجزیه و تحلیل کنید و به محدودیتهای خود آگاه شوید. اگر شروع کردن یک کار و به پایان نرساندن آن، عادت شما شده، این میتواند نشانهای باشد برای بالازدن آستینهایتان و به پایان رساندن پروژه.
مسئولیتپذیر باشید
آیا موفق هستید یا نه؟ به خاطر داشته باشید که یک تاجر باید مسئولیت اقداماتش را بهعهده بگیرد. این کار درایت کارفرمایان را نشان میدهد؛ زیرا به طور آشکار قادر به انجام تمامی وظایف خود هستند. زمانی که بازخوردهای منفی حاصل شده از اشتباهاتتان را رد میکنید، به شما به چشم یک فرد غیر مسئول نگاه میکنند و این در دنیایکسب و کار به نفعتان نیست؛ زیرا روابطی که ساختهاید، تضعیف میشوند.
کاری را انجام دهید که مشتاقش هستید
سایت گروه جاوید– در چیزی وارد شوید که برایتان اهمیت دارد. زمانی که برای رسیدن به یک هدف مهم تلاش میکنید، شوروشوق به کمکتان میآید تا روزهای بیانگیزهگی را پشتسر بگذارید. پُرشور بودن، دلیلی بر این مورد نیست که شما هر روزِ هفته/۲۴ ساعت، سرگرمکننده خواهید بود، نگران نباشید، زندگی شما را درک میکند. همیشه تلاشهایتان، باید شما را به هدف برساند و یا حداقل به آن نزدیکتان کند.
تعادل بین کار و تفریح را پیدا کنید. ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی یکی از نکات ضروری برای کارفرمایان است. از سوی دیگر، همانطور که ممکن است شما انتظار داشته باشید، جاهطلبیهای شما نیاز به کارکردنِ زیاد دارند. شوروشوق به شما برای کارکردن زیاد کمک میکند. درست همان زمانی که شما تا اواخر شب در محل کار هستید، انگیزهی ماندن پیدا میکنید.
کارکردنِ بیش از حد و بدون اختصاص دادنِ وقت به استراحت، به هیچوجه مؤثر نیست. محدودیتها و روزهای پرکاری را نظم ببخشید تا انرژی بیشتری را ذخیره کنید.
شغلتان را با شخصی که هستید، اشتباه نگیرید. اگر میدانید که چگونه ممکن است از کار دور شوید، حتی اگر یک اشتیاق واقعی برای ماندن در آن در وجودتان دارید، ممکن است به اشتباه گامی به عقب بردارید. زندگی شخصیتان را با فعالیتهایی که برای کار انجام میدهید، اشتباه نگیرید.
کمال را فراموش کنید. هرچقدر بیشتر کار برایتان مهم باشد، سختتر خواهد بود؛ اما دربارهی آن همیشه گفتهاند: «دشمن زیبای شما» است. تمرکز را مرکز کارتان قرار دهید. بهجای توجه بیش از حد بر روی ایجاد نمودارهای کامل، سخنرانیها و یا پایاننامه و اینکه ۱۰ ساله به آن دست پیدا کنید، روی یک پروژهی بسیار خوب تمرکز کنید تا به خوبی انجامش دهید.
تعادل را در کارتان پیدا کنید. کارفرمایان، در درجهی اول، کارکنانی هستند که میتوانند کارشان را بهطور مداوم انجام دهند، نه کارکنانی که کارهای بسیار خوب را خارج از موعد مقرر انجام میدهند.
خودتان را به جلو حرکت بدهید. درحالیکه بهسختی مشغول کارکردن هستید، از چیزهایِ مثبت درکارتان حرف بزنید. نکتههایی که باعث موفقیتتان بشود. سخنرانی دربارهی کارتان به شما این اجازه را میدهد که بهطور جدی، از سوی مخاطبان مورد توجه قرار بگیرید. خودتان را بهصورت جدی مطرح کنید.
اگر شما شروع به کسبوکار کردهاید، صحب کردن درمورد کسب و کارتان خیلی هم مهم نیست؛ همانطور که در مورد کسبوکارهای دیگر حرف میزنید. مهم، صحبت کردن در مورد آن بهعنوان «شغل»تان است. حتی اگر در خانه کار میکنید، یک اتاق خاص میتواند «دفتر» شما باشد. البته شما این حق را دارید که اینقدر جدی نباشید، اما پیشنهاد ما این است که تلاشهای خود را بیاعتبار نکنید.
مردمشناس باشید
پلها را بسازید و بعد آنها را خراب کنید. با تمام افرادی که ملاقات میکنید، با احترام، مؤدبانه و انسانی رفتار کنید. شما نمیدانید که ایجاد یک پیوند قوی، ممکن است شما را با شریک بعدی و یا سرمایهگذارهای بیشتر آشنا کند.
تنها زمانی که ضرورت وجود دارد، یک رابطهی قطعی و محکم برقرار کنید. زمانهایی که تمایل به کمگذاشتن در کار دارید، در برابر این حس مقاومت کنید؛ و اگر اینکار را کردید و کار را زودتراز موعد ترک کردید، موضوع را به رئیس خود اطلاع بدهید؛ دربارهِِی احساس واقعیتان حرف بزنید.
شبکه، بهعنوان یک فرد، نه بهعنوان یک محصول. شبکه، زمانی که با جزئیات همراه نیست، بهنظر سطحی میرسد. این مطلب را درک کنید که توسعهی شبکهی شما، برای نفوذ به اکثر صنایع ضروری است، اما هرگز فراموش نکنید که شما با مردم ارتباط برقرار میکنید. با در نظر گرفتن یک رویکرد انسانی و یکپارچه کردن تعاملاتتان با دیگران، کسانی که در شبکه شما استخدام میشوند، بعد از این، رفتارتان را به یاد خواهند آورد. یک کارفرمای بالقوه، می تواند اینطور فکر نکند که: «چه کسی رو برای پست ادیتوری خوب میبینم؟» یا، «چه پستی رو میتونم به ریچارد پیشنهاد بدم؟»
مطمئن باشد همه در صنعت شما، اهمیت شبکه را درک میکنند. خودتان را تنها کسی نبینید که برای فروش بیشتر تلاش میکند. خودارتقاءبخشی، عنصری جداییناپذیر از بازی است.
احساس را در روابط خود توسعه دهید. شما نهتنها به این مهارت برای تعامل روزانه با کارفرمایان و کارکنانتان نیاز دارید، بلکه میتوانید از آن در مذاکراتتان هم بهره ببرید. مطالعات نشان داده که موفقترین افراد در دنیای کسبوکار، کسانی هستند که نسبت به مهارتهایشان شناختی فوقالعاده و روابط اجتماعی عالی دارند.
همیشه از کارها و ایدههای دیگران قدردانی کنید.
گوشدادن را یاد بگیرید. شما باید با تکرار کلمات خود، دربارهی آنچه که دیگران میگویند، احساسشان را شناسایی کنید. شما باید درکشان کنید.
به دیگران خوب توجه کنید. احساسات، کلمات و زبان بدن دیگران را بهطور جدی دنبال کنید.
افراد را به یکدیگر پیوند دهید. یک کارآفرینی خوب، حوزهای است که از طریق آن، ارتباطات بین فردی شکل میگیرد. تلاش کنید تا محیطی برای متحد ساختن دیگران با هم ایجاد کنید. دربارهی همه با عدالت رفتار کنید و زمینهی همکاری افراد را با یک دیگر به وجود بیاورید.
هنگامی که دیگران برای حل اختلافشان به سراغ شما میآیند، نقش یک رهبر را بهعهده بگیرید. به جای دخالت دادن خود بهعنوان یک موافق یا مخالف، نقش یک واسطه را داشته باشید.
مشتریان خود را بشناسید. همکاران نزدیکتان و کارفرمایان، تنها گروهی از افرادی نیستند که شما مجبور هستید در حیطهِ کاری با آنها رابطهِِِی محکمی برقرار کنید. بهترین روش برای ایجاد یک رابطهِِی مناسب با آنهایی که دائم از فروشگاه شما دیدن میکنند، لذت بردن از کارتان است و استفاده از محصولاتتان بهعنوان هدیه. زمانی که مشتری برای خرید یک محصول تصمیم میگیرد، اغلب، احساسات، نقش مهمتری را نسبت به قیمت، به خود اختصاص میدهند.
هوشمندانه استخدام کنید. کارمندان شما، سیستمی برای پشتیبانی شما خواهند بود و نقش مهمی را در موفقیت شما ایفا خواهند کرد. افراد قابل اعتمادی که خوب آموزش دیدهاند را استخدام کنید تا ببینید که چگونه کارکنانتان با هم یک تیم تشکیل میدهند و به خوبی در کنار هم کار میکنند.
هرگز به این امید که کارکنانتان بتوانند به راحتی با هم کار کنند، از یک تیم همگن استفاده نکنید. انتخاب نقاط مختلف از نظر نوآوری و تجربه، دیدگاه منحصربه فردی را برای شرکت شما به ارمغان میآورد.
اگر قصد استفاده از نیروهایی را دارید که جزء دوستان یا اعضای خانوادهتان هستند، مراقب باشید. اگر شناخت کافی از کار آنها پیدا نکنید، ممکن است پیامدهای فاجعهباری برای شهرت شما داشته باشند. همیشه اطمینان حاصل کنید که افرادِ استخدام شده، صلاحیت ماندن در این موقعیت را دارند.
کسب وکارتان را مدیریت کنید
زنده بمانید. بهعنوان یک کارآفرین، اولین هدف خود را برای شروع یک کسبوکار جدید، زندهماندن درنظر بگیرید. اگر شما کارتان را از ابتدا شروع میکنید، از تنظیم اهداف غیرواقعی اجتناب کنید.
هدف طبیعی و اجتماعی همهِی شرکتها، سودآوری است. هدف ممکن است متوسط باشد – درآمد کافی برای کمک به کسب و کار و زندهماندن – و یا بزرگ – جذبسرمایهگذاران بیشتر و رضایت سهامداران – اما این مسئله درمورد هر کسب و کاری، در یک مقدار مشخص، درست و پاسخگو است.
اگر شما، بهعنوان مثال، بعد از تأسیس فروشگاه دستکش، دستکشهایتان را به همهی کودکان فقیر در دنیا اهداء کنید، هرگز نمیتوانید به هدف خود برسید. باید اول کار کنید و فروشگاهتان را رشد دهید و بعد بخشی از آنها را صرف امور خیریه کنید. اهداف بلندمدت مهم هستند؛ اما آنها نباید چیزی از اهمیت اهداف کوتاهمدت کم کنند.
روی آیندهِتان سرمایهگذاری کنید. آیا تابهحال شنیدهاید که برای برندهشدن، احتیاج به صرف پول دارید؟ عاقلانه است که صرف پول برایتان بهصرفه باشد، اما این تنها به منظور توانایی جذب سرمایهی بیشتر برای هزینههای بزرگتر است. این هزینهها می توانند حقوقی باشند که به متخصصانی میدهید که برایتان کار میکنند؛ میتوانند اشتراک یک مجلهی تخصصی و یا کت و شلواری باشد که برای پوشیدن در شرکت و میان همکارانتان برای خود تهیه میکنید. همچنان که برای موفقیتهای آتی تلاش میکنید، برای موفقیتهای فعلی، جشن بگیرید.
از صرف هزینه در فضاهای کارییی که به آنها نیازی ندارید و حتی اتوموبیلهای اضافهی شرکت، خودداری کنید. به این فکر نکنید که چیزهای زیبا، لُزومَن بیفایده هستند. در دنیای کسبوکار، تصورکردن، یک جنبهِ مهم از موفقیت است؛ اما باید از سطحی نبودن آن اطمینان حاصل کنید. با داشتن یک فضای کاری بزرگ که شما قادر به پُر کردن آن نیستید و یا ناتوانید از پرداخت بهموقعِ حقوق کارمندانتان – به دلایلی چون اجارهی زیاد دفتر کارتان و یا هزینههای مربوط به ماشینهای شرکتتان -، رقبایتان به سرعت ایدههای خوب را از شرکت و کسب و کارتان برای خود خواهند کرد.
ریسکهایتان را اندازه بگیرید. هر کسب و کاری به منظور اینکه یکروزی به سودآوری میرسد، باید زنده بماند. همهی شرکتها باید چگونه ریسککردن را یاد بگیرند. خروج از استانداردها، چه در موقعیتتان در شرکت و همینطور استانداردهایی که از صنعتتان انتظار میرود، تقریبَن برای تضمین موفقیت هر بخشی که اشباع شده، ضروری است. کسب و کارتان را با خیال راحت برنامهریزی کنید و تا حد ممکن خود را از ضررها محافظت کنید؛ اما همیشه آمادهِی کنارگذاشتن موانع باشید.
معرفی غیرمنتظره. پیگیری ایدهای که هنوز نامشخص است، میتواند وحشتناک باشد. از ناشناختهها نترس: ایدههای بزرگ کمیاباند؛ اما این هوش و توانایی شما را نشان میدهد که برای پیادهسازی یک ایده تلاش کنید.
شکست یک ایده، صرفَن به معنای بد بودن آن نیست: ممکن است که آن ایده، ایدهی خوبی باشد؛ ولی شما آن را به خوبی اجرا نکرده باشید. همهِِی سعیتان را یکجا رها نکنید و یکدفعه به ابتدای مسیر بازنگردید. اگر شما در یک شرکت با دیگران مشارکت دارید، مسئولیتها را بهطور واضح مشخص کنید تا مشکل به راحتی حل شود.
شکستهایتان را درک کنید. حتی اگر آنها بسیار ناخوشآیند باشند، این را درک کنید که شکست، به تعیین روش جدید و بازنگری در اهداف اشتباه، کمک میکند. هزگز از شکست خود شرمنده نباشید و آنها را بهعنوان فرصتی برای بازگشت قدرتمند به کارتان درنظر بگیرید. گاهی میتوان هنگام مواجهه با اتفاقات غیرقابلتحمل، ناکامیها و مشکلات، آنها را مدیریت کرد. با این کار توانایی لازم برای موفقیت را افزایش داده و توسعه پیدا میکنید.
همانطور که هنری فورد گفته: «شکست، تنها فرصتی برای شروع دوبارهی هوشمندانه است.»
نظرات