زمانیکه جنگلی آتش میگیرد دود ناشی از آتشسوزی است که خبر از بروز حادثه میدهد که در نهایت شاید آتشنشانان نتوانند آتش را خاموش کنند و جنگل به کلی بسوزد و نابود شود. یا وقتی اتفاقی در یک ساختمان، بانک یا موزه رخ میدهد آژیرها به صدا در میآیند (اگر آژیر از قبل نصب شده باشد) که از بروز حادثه خبر میدهند که این صدای آژیر بعد از خطر است و امکان دارد از گسترش اتفاقِ ناگوار جلوگیری کند و یا نکند.
برای زندگی در جهان پرمخاطره امروز اتکا به آژیرهای بعد از خطر دیگر کافی نیست بلکه به هشدارهایی لازم است که قبل از وقوع خطر بتواند افراد و مشاغل را از بروز رخدادهای ناگواری که در آینده بروز خواهد کرد، مطلع کند به طوریکه فرصت آماده شدن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب و انجام اعمال مقتضی فراهم باشد. اما چطور میتوان به این هشدارهای پیش از وقوع حادثه دسترسی پیدا کرد؟
رکود به مثابه تمرینی برای مدیریت تغییر با فشار بالا است که میتوان از طریق آن راهِ موفقیت را پیدا کرد.
شرکتهایی که ساختار منعطف و آماده انطباق دارند در دورههای رکود که به هر دلیلی ممکن است بروز کنند (در حال حاضر شیوع پاندمی ویروس کرونا)، آمادگی بیشتری خواهند داشت تا از ورشکستگی و نابودی پیشگیری کنند.
وضعیت رکود اغلب با کاهش فروش و نقدینگی همراه است، لذا دوام آوردن در شرایط رکود نیازمند مدیریت مالی چابک است. شرکتهایی که بدهی بیشتری دارند برای آنکه از عهده پرداختها برآیند مجبورند به طور تهاجمیتری هزینهها را کاهش دهند که این امر اغلب از طریق تعدیل نیرو انجام میگیرد. این کاهش عمیق هزینهها میتواند بهرهوری آنها را تحتتاثیر قرار دهد و تواناییشان را برای تامین بودجه سرمایهگذاریهای جدید کاهش دهد. نسبت بالای بدهی به سرمایه باعث محدود شدن چشمگیر گزینههای شرکتها میشود و توان آنها را در جهت استفاده از فرصتها بسیار کاهش میدهد.
شرکتهای دارای مالکیت خصوصی در زمان رکود عملکرد بهتری نسبت به شرکتهای دارای مالکیت غیرخصوصی دارند و شرکتهایی که بدهی بالایی دارند دچار مشکل میشوند چراکه عدم دسترسی به سرمایه، چابکی آنها را برای عبور از شرایط رکود از بین میبرد.
یکی از کارهایی که میتواند در دوره رکود از نابودی شرکتها جلوگیری کند تامین مالی پیش از رکود است. اما چگونه؟ شرکتها چطور میتوانند قبل از بروز رکود از وقوع آن با خبر شوند و با تامین مالی به موقع جلوی آسیبها را بگیرند یا از شدت آنها بکاهند؟ در پاسخ به این موارد میتوان بیان کرد که شرکتها باید برای آینده نزدیک، میانمدت و بلندمدت برنامهها و پیشبینیهای مختلفی داشته باشند و براساس آن پیشبینیها برنامههایی را تدوین کرده و به اطلاع کارکنان برسانند. بنابراین داشتن تصویری از آینده یکی از مظاهر همان آژیر قبل از خطر است. تصور بروز وضعیتی در آینده و ایجاد آمادگیها برای رویارویی با آن.
یکی دیگر از کارهایی که شرکتها برای عبور از بحران رکود انجام میدهند اخراج کارکنان یا به بیان نرمتری که در کشور ما رواج یافته تعدیل نیرو است. برخی اخراجها در زمان رکود اجتنابناپذیرند. با این وجود، شرکتهایی که از بحران عبور میکنند اخراجهای کمتری انجام میدهند و به جای آن بر توسعه عملیاتی خود تکیه میکنند. چرا که اخراج تنها برای کارکنان زیانآور نیست بلکه برای شرکت نیز هزینهبر است. استخدام و آموزش نیروی کار پرهزینه هستند، به همین جهت شرکتها ترجیح میدهند در زمانی که اقتصاد به رونق برمیگردد مجبور نباشند مجددا استخدام کنند. اخراج میتواند به روحیه افراد نیز صدمه بزند و به کاهش بهرهوری در زمانی که شرکتها خود دارای مشکلات زیادی هستند منجر شود. خوشبختانه اخراج تنها راه کاهش هزینههای نیروی کار نیست. شرکتها میتوانند روشهایی از جمله کاهش ساعات کار، دادن مرخصی و پرداخت دستمزد براساس کارآیی را مدنظر قرار دهند.
پرداخت دستمزد براساس کارآیی (که عبارت است از پرداخت دستمزد با توجه به اندازهگیری بهرهوری یا نتایج حاصله) روش دیگری برای کنترل هزینه نیروی کار بدون صدمه زدن به بهرهوری است. پرداخت دستمزد براساس کارآیی باعث انعطافپذیری شرکتها میشود چراکه آنها میتوانند پاداش کارکنان را با توجه به تغییر شرایط تنظیم کنند.
راهبرد دیگری که شرکتها میتوانند برای پیشگیری از تبعات بحران و رکود به کار گیرند، سرمایهگذاری در زیرساختهای فناوری است. تجربه نشان داده شرکتهایی که عملیات آنها بیشتر مبتنی بر تکنولوژی بوده با آسیبهای کمتری از دوره رکود و یا بحران عبور کردهاند. همچنین در دورههای رکود اگر وضعیت مالی شرکت مناسب باشد و بدهیها بالا نباشد چون از حداکثر ظرفیت عملیاتی شرکت بهرهگیری نمیشود میتوان میزانی از منابع مالی را به سرمایهگذاری بر روی فناوری سوق داد تا در دورههای بعدی رکود که خواه ناخواه رخ خواهند از انعطاف و چابکی بیشتری برخوردار باشد.
ورشکستگی یکی از دردناکترین اتفاقاتی است که ممکن است برای کسبوکارها رخ دهد. وقتی صحبت از ورشکستگی میشود، کسبوکارهایی را به یاد میآوریم که اعتبار خود را در بازار از دست دادهاند و توان ادامه فعالیت ندارند. دغدغه این کسبوکارها، دیگر کسب سود نیست بلکه تنها هدف آنها، پرداخت بدهیهاست.
در سالهای اخیر، تحریم اقتصادی، تغییرات نرخ ارز، تورم و دست آخر شیوع ویروس کرونا فشار که از قدرت خرید مردم کاسته و منجر به رکود گردیده، وضعیت نامناسبی را برای اغلب کسبوکارها بهوجود آورده و آنها را با مشکلات عدیدهای مواجه کرده است. در چنین شرایطی، بقا مهمترین اولویت کسبوکارهاست.
استراتژی یا راهبرد
ریشه واژه «استراتژی» واژه یونانی «استراتِگیا» (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» گرفته شده که معنای کلی آن در حال حاضر عبارت است از یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای رسیدن به هدف.
یک کسبوکار نه تنها دارای یک استراتژی کلی است بلکه در تمام قسمتها نیز استراتژی دارد. مثلا برای اینکه محصول خود را به مشتری معرفی و عرضه کنید، لازم است راهی را بر اساس نوع محصولتان انتخاب کنید. این راه در واقع استراتژی فروش و بازاریابی شما محسوب میشود.
یکی از مهمترین استراتژیهای یک کسبوکار، استراتژی مالی آن است. استراتژی مالی بر تمام فعالیتهای کسبوکار تاثیر میگذارد و تعیین میکند چه مقدار از سرمایه، به خرید دارایی اختصاص یابد، چه مقدار از نقدینگی صرف خرید مواد اولیه شود، چه هزینهای صرف تبلیغات و معرفی محصول گردد، چه تعداد کارمند استخدام شود، چقدر حقوق پرداخت شود. زمانی که کسبوکاری به هر دلیل در شرایط بحرانی قرار میگیرد، استراتژی مناسب و درست مالی میتواند آن را از سقوط کامل نجات دهد.
بنابراین پیشبینی شرایط مختلف و داشتن راهبردهای گوناگون برای رویارویی با آن شرایط مانند همان آژیرهای قبل از خطر است که ما را برای شرایط مختلف آماده میکند و در زمان بروز حادثه از سردرگمی و ترس میکاهد.
منبع ۱
صاحب اثر: تولید محتوای گروه جاوید
مدت زمان مطالعه: هشت دقیقه
نظرات